عکس پروفایلی و تسلیت برای مراسم شام غریبان + استوری غم انگیز برای شام غریبان
مطلب نیو – مراسم شام غریبان، مراسمی در سوگواری امام حسین (ع) و یارانش در واقعه کربلا است. این مراسم در دوران مظفرالدین شاه قاجار مرسوم شد. مراسم شام غریبان شبیه مجالس روضه است، البته در این مراسم شمع روشن می کنند. بر خلاف مراسم هیات و نوحه خوانی که همه سینه و زنجیر می زنند و علم و چهلچراغ به همراه دارند، این مراسم در سکوت برگزار می شوند. هر کسی شمعی روشن کرده و غمگین و ناراحت می نشینند و عزا می گیرند و سوگواری می کنند. در نهایت روضه خوان از وقایع بعد از عاشورا و سرنوشتی که اسرای کربلا به آن دچار شدند می گوید. کودکان و زنانی که اسیر شدند و بی پناه و مظلوم بودند.
شعر خائف لاهیچی، تصویر زیبایی از شام غریبان می دهد: امشب به صحرا بیکفن جسم شهیدان است؛ شام غریبان است/ امشب نوای بیکسان بر بام کیوان است؛ شام غریبان است/ امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند؛ تا صبح گریانند/ امشب به روی کشتهها در ناله مرغانند؛ چون نی در افغانند/ بر خاک بیغسل و کفن رعنا جوانانند؛ خوابیده عریانند/ بر غربت اجسادشان عالم پریشان است؛ شام غریبان است و… .
شب شام غریبان حسین است
تمام عرش در دامان حسین است
دگر این شب سحر از پی ندارد
که خورشید جهان بی سر حسین است
شب شام غریبان حسینی بر شما تسلیت و تعزیت باد
بسوز ای دل، بسوز ای دل،
شب شام غریبان است
به صحرا بی کفن امشب
تن پاک شهیدان است
ای دل بسوز امشب
خالی است هر سو بنگری از مرد و مردی
طعنه به مردان میزند سودای دردی
شام غریبان است و یارانم شکستند
میلرزد آوای دلم شاید ز سردی
عکس شهدا امشب در قرص مه افتاده
جسـم پسـر زهـرا در قتلگـه افتاده
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟
ای غریبان! لالههای عشق را پیدا کنید
یــاری ایـن مـاندۀ غمـدیدۀ شیـدا کنـید
وای زینب حسین وای زینب
شام غریبان حسینی تسلیت باد
شیب الخضیب من خدالتریب من
ذبیح منحورم یار غریب من
از بعد تو روزم شام غریبونه
داغ دلم داداش خیلی فراوونه
حسین عطشانم حسین عطشانم
شام غریبان حسینی تسلیت باد
بگذار تا این باده آتشگون بماند
همرنگ با افسانه و افسون بماند
بگذار تا در جبر ذهن کج مداران
این کارها بر گردن گردون بماند
رفتند یاران پرخروش و برنگشتند
این داغ تا کی بر دل کارون بماند؟
شهرت ندارد عاشقی بی نام معشوق
لیلی تجلی کرد تا مجنون بماند
بر تـو هر زخم تنت گریه کند گریه ی خون
کس نگوید زغمت دیده ی خونباری نیست
غم اطفال فراری بـه بیابان چـه خوری
عمه با ماست نگویی کـه مددکاری نیست
آفتاب و عطش و داغ همه ی ی سوزان لیک
غیر تب بر سر بیمار پرستاری نیست
برچسب ها : ,